لحظه تحويل سال نو 1391
دو ساعت قبل از تحويل سال نو هفت سين و ملزومات تحويل سال را چيدم و خوابيدم . حدودا نيم ساعت به تحويل سال مانده بود که بيدار شديم و البته آرين جون هنوز در خواب ناز بسر ميبرد که داشتم پايه دوربين رو تنظيم ميکردم براي عکس و فيلم که آقا از خواب بيدار شد و يه راست رفت سراغ هفت سين و تنگ ماهي. و باچشماي خوابالو و صداي نازش ميگفت مامان مايي...مايي... سال تحويل شد و آرين يه دفعه غيبش زد و رفته بود توي اتاق روي تختمون دراز کشيده بود و بعداز تحويل سال اومد و رفت بغل باباجونش و عيديشو گرفت.و کلي هم سه تايي عکس و فيلم گرفتيم. و حاضر شديم براي عيد ديدني به خونه بابا جونم رفتيم و چون عيدي هر سه تاييمونو چند روز به عيد داده بود روز اول عيد دشت...
نویسنده :
مامان مرضی و آرین
3:38